سعدی

سعدی

بخش ۶ - حکایت

۱

قضا زنده‌ای را رگ جان برید

دگر کس به مرگش گریبان درید

۲

چنین گفت بیننده‌ای تیز هوش

چو فریاد و زاری رسیدش به گوش

۳

ز دست شما مرده بر خویشتن

گرش دست بودی دریدی کفن

۴

که چندین ز تیمار و دردم مپیچ

که روزی دو پیش از تو کردم بسیچ

۵

فراموش کردی مگر مرگ خویش

که مرگ منت ناتوان کرد و ریش

۶

محقق که بر مرده ریزد گلش

نه بر وی که بر خود بسوزد دلش

۷

ز هجران طفلی که در خاک رفت

چه نالی؟ که پاک آمد و پاک رفت

۸

تو پاک آمدی بر حذر باش و پاک

که ننگ است ناپاک رفتن به خاک

۹

کنون باید این مرغ را پای بست

نه آنگه که سررشته بردت ز دست

۱۰

نشستی به جای دگر کس بسی

نشیند به جای تو دیگر کسی

۱۱

اگر پهلوانی و گر تیغزن

نخواهی به در بردن الا کفن

۱۲

خر وحش اگر بگسلاند کمند

چو در ریگ ماند شود پای بند

۱۳

تو را نیز چندان بود دست زور

که پایت نرفته‌ست در ریگ گور

۱۴

منه دل بر این سالخورده مکان

که گنبد نپاید بر او گردکان

۱۵

چو دی رفت و فردا نیامد به دست

حساب از همین یک نفس کن که هست

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 566
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 322
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 363

نظرات

user_image
فقیر
۱۳۹۰/۰۱/۱۷ - ۰۵:۱۸:۱۹
با سلام؛ و تشکر از شمابیت نخست فکر می کنم قضا زنده ای را رگ جان بریدصحیح می باشد.با سپاس...
user_image
شهاب امامی
۱۳۹۳/۰۳/۰۲ - ۱۱:۰۹:۰۶
بنده هم با نظر فیز موافقم اگر بگوییم"قضا زنده ای رگ جان برید"این طور برداشت میشود که شخصی رگ خود را زده و خودکشی کرده درحالیکه ابیات بعدی چنین چیزی را نمیرساند و"قضا زنده ای را رگ جان برید صحیح باشد با تشکر بی پایان
user_image
عبدالکریم بهروان
۱۴۰۲/۱۲/۲۸ - ۲۳:۴۴:۰۰
کاش همچون گذشته در مدارس سعدی خوانی باب میشد. مفاهیم غنی شعر و فرهنگ ایرانی برای نسل امروز بسیار کاربردی هست که متاسفانه به دست فراموشی سپرده شده است.