
سعدی
غزل شمارهٔ ۱۲۸
۱
چو تُرک دلبر من شاهدی به شنگی نیست
چو زلف پرشکنش حلقهٔ فرنگی نیست
۲
دهانش ار چه نبینی مگر به وقت سخن
چو نیک درنگری چون دلم به تنگی نیست
۳
به تیغ غمزهٔ خونخوار لشکری بزنی
بزن که با تو در او هیچ مرد جنگی نیست
۴
قوی به چنگ من افتاده بود دامن وصل
ولی دریغ که دولت به تیزچنگی نیست
۵
دوم به لطف ندارد عجب که چون سعدی
غلام سعد ابوبکر سعد زنگی نیست
تصاویر و صوت


نظرات
گویان
خشایار
فاطمه زندی
بیژن آزاد
عبدالرضا ناظمی