
سعدی
غزل شمارهٔ ۳۴۴
۱
ساقی بده آن شراب گلرنگ
مطرب بزن آن نوای بر چنگ
۲
کز زهد ندیدهام فتوحی
تا کی زنم آبگینه بر سنگ
۳
خون شد دل من ندیده کامی
الا که برفت نام با ننگ
۴
عشق آمد و عقل همچو بادی
رفت از بر من هزار فرسنگ
۵
ای زاهد خرقه پوش تا کی
با عاشق خسته دل کنی جنگ
۶
گرد دو جهان بگشته عاشق
زاهد بنگر نشسته دلتنگ
۷
من خرقه فکندهام ز عشقت
باشد که به وصل تو زنم چنگ
۸
سعدی همه روز عشق میباز
تا در دو جهان شوی به یک رنگ
تصاویر و صوت


نظرات
majid
ناشناس
محسن قیصیزاده
سمانه ، م
ماهان زندی
ایرانی
ایرانی
nabavar
nabavar
جلال ارغوانی