سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۳۸۳

۱

می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم

خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم

۲

می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم

که من بی‌دل بی یار نه مرد سفرم

۳

خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست

سازگاری نکند آب و هوای دگرم

۴

وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم

غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم

۵

پای می‌پیچم و چون پای دلم می‌پیچد

بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم

۶

چه کنم دست ندارم به گریبان اجل

تا به تن‌در ز غمت پیرهنِ جان بدرم

۷

آتش خشم تو برد آب من خاک آلود

بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم

۸

هر نوردی که ز طومار غمم باز کنی

حرف‌ها بینی آلوده به خون جگرم

۹

نی مپندار که حرفی به زبان آرم اگر

تا به سینه چو قلم بازشکافند سرم

۱۰

به هوای سر زلف تو درآویخته بود

از سر شاخ زبان برگ سخن‌های ترم

۱۱

گر سخن گویم من بعد شکایت باشد

ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم

۱۲

خار سودای تو آویخته در دامن دل

ننگم آید که به اطراف گلستان گذرم

۱۳

بصر روشنم از سرمه خاک در توست

قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم

۱۴

گرچه در کلبه خلوت بودم نور حضور

هم سفر به که نماندست مجال حضرم

۱۵

سرو بالای تو در باغ تصور برپای

شرم دارم که به بالای صنوبر نگرم

۱۶

گر به تن بازکنم جای دگر باکی نیست

که به دل غاشیه بر سر به رکاب تو درم

۱۷

گر به دوری سفر از تو جدا خواهم ماند

شرم بادم که همان سعدی کوته نظرم

۱۸

به قدم رفتم و ناچار به سر بازآیم

گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم

۱۹

شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو

به مگسران ملامت ز کنار شکرم

۲۰

از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز

می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 822
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 702

نظرات

user_image
آرش
۱۳۹۵/۰۵/۰۲ - ۰۳:۱۲:۵۱
در مصرع "قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم"به اقتضای شعری " که اهل ِ" به صورتِ "کاهل" نوشته و به صورتِ "کَهلِ" (KAHLE) خوانده می شود اما نکته ی جالب اینجاست که اگر به جای "ه" از "ح" استفاده کنیم و بنویسیم "کحل" (کحل .[ ک َ ] (ع مص ) سرمه کشیدن چشم را. یا (کُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سنگ سرمه . 2 - سرمة چشم . 3 - هرچه در چشم کشند برای شفای چشم ) ایهام شگفت انگیزی ایجاد می شود و معنای بیت به شکل زیبایی تغییر می کند .
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۶/۰۵/۲۷ - ۰۰:۳۰:۴۹
در حاشیه تصحیح فروغی پیرامون شعر با مطلع «سعدی اینک به قدم رفت و به سر باز آمد» و عنوان برگشت به شیراز آمده:«در نسخه‌های قدیم این اشعار در غزلیات پس از غزل می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم آمده و شایسته همین بود.»ضمنا سعدی در مقطع غزل دیگری به این شعر اشاره کرده:راه عشق تو دراز است ولی سعدی وارمی‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم
user_image
خانم
۱۳۹۹/۰۵/۱۴ - ۰۷:۴۳:۱۳
معنی بیت از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز،میروم وز سر حسرت به قفل مینگرم
user_image
آرش
۱۴۰۰/۰۶/۱۳ - ۱۹:۴۱:۳۷
آتش خشم تو برد آب من خاک آلود بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم در این بیت زیبا استاد سخن به شیوایی هر چه تمام تر چهار عنصر اصلی را در یک بیت آورده آتش ، آب ، خاک و باد     
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۱/۱۲/۰۴ - ۱۳:۰۸:۵۶
آتش خشم تو برد آب من خاک آلود بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم  
user_image
غبار ..
۱۴۰۲/۰۵/۱۹ - ۰۳:۵۳:۲۷
جناب شیخ به شکافتن زبانه قلم(میدان قلم) خوشنویسی اشاره دارد که این کار را خوشنویسان به جهت ذخیره‌سازی و جریان بهتر مرکب انجام می‌دهند و در اصطلاح به این عمل، فاق زدن گویند.