سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۵۶

۱

ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن

قوت او می‌کند بر سر ما تاختن

۲

گر دهیم ره به خویش یا نگذاری به پیش

هر دو به دستت در است کشتن و بنواختن

۳

گر تو به شمشیر و تیر حمله بیاری رواست

چاره ما هیچ نیست جز سپر انداختن

۴

کشتی در آب را از دو برون حال نیست

یا همه سود ای حکیم یا همه درباختن

۵

مذهب اگر عاشقیست سنت عشاق چیست

دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن

۶

پایه خورشید نیست پیش تو افروختن

یا قد و بالای سرو پیش تو افراختن

۷

هر که چنین روی دید جامه چو سعدی درید

موجب دیوانگیست آفت بشناختن

۸

یا بگدازم چو شمع یا بکشندم به صبح

چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن

۹

ما سپر انداختیم با تو که در جنگ دوست

زخم توان خورد و تیغ بر نتوان آختن

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 865
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 576

نظرات

user_image
یعقوب خاوری
۱۳۹۲/۱۰/۱۹ - ۰۱:۴۴:۴۹
با سلام، در مصرع اول بعد از عشق ویرگول بگذارید و در بیت دوم دهیم اگر دهی ام بنویسید بهتر خوانده می شود.
user_image
حمزه
۱۳۹۲/۱۱/۲۸ - ۰۱:۵۳:۵۹
با نظر آقای خاوری موافقم
user_image
داتیس
۱۳۹۳/۰۱/۲۶ - ۱۷:۲۰:۳۲
آقا من هم پیرو نظر دوستان، در عجبم که چرا سایت گنجور با این همه شیوایی و دقت در کارش، اِعرابگذاری را اضافه نمی‌کند که به خواننده در درک زیبایی و معنای شعر کمک کند؟ گاهی عدم درک خواننده از تغییر تلفظ، کل شعر را در هم می‌ریزد. وقتی می‌شود با استفاده از یک اِعرابگذاری ساده، کمک شایانی به خواننده کرد آخه چرا نه؟
user_image
آرشام
۱۳۹۵/۰۳/۱۹ - ۱۷:۲۰:۱۸
ای کاش زودتر با سعدی بزرگ آشنا شده بودم!
user_image
گمنام
۱۳۹۵/۰۳/۱۹ - ۲۰:۵۲:۵۶
جناب آرشام، همشهری شیخ ، خواجه حافظ شیرازی می فرماید؛ هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بوددر کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست،. ما نتوانیم و عشق، !! پنجه در انداختتن!! با عشق پنجه می توانی در انداخت؟؟تو پای به راه در نه و هیچ مپرس!! خود راه بگویدت، که چون باید رفت.
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۲/۰۹ - ۲۰:۲۰:۰۶
کشتی در آب را از دو برون حال نیست یا همه سود ای حکیم یا همه درباختن مذهب اگر عاشقیست سنت عشاق چیست دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن   چاره همین بیش نیست! سوختن و ساختن....