سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۶۱۹

۱

چرا به سرکشی از من عنان بگردانی

مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی

۲

ز دست عشق تو یک روز دین بگردانم

چه گردد ار دل نامهربان بگردانی

۳

گر اتفاق نیفتد قدم که رنجه کنی

به ذکر ما چه شود گر زبان بگردانی

۴

گمان مبر که بداریم دستت از فتراک

بدین قدر که تو از ما عنان بگردانی

۵

وجود من چو قلم سر نهاده بر خط توست

بگردم ار به سرم همچنان بگردانی

۶

اگر قدم ز من ناشکیب واگیری

و گر نظر ز من ناتوان بگردانی

۷

ندانمت ز کجا آن سپر به دست آید

که تیر آه من از آسمان بگردانی

۸

گرم ز پای سلامت به سر در اندازی

ورم ز دست ملامت به جان بگردانی

۹

سر ارادت سعدی گمان مبر هرگز

که تا قیامت از این آستان بگردانی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 960
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 679

نظرات

user_image
مینا مرادی
۱۳۹۵/۰۹/۱۹ - ۰۵:۲۷:۳۶
درود.گمان مبر که بداریم دست ت از فتراکبدین قدر که تو از ما عنان بگردانیبی اعتنایی توذره ای از شدت شوق و ارادت ما به تو کم نمی کند...زهی معشوقی که چنین عاشقی دارد!
user_image
وحیده
۱۳۹۹/۰۲/۱۹ - ۲۳:۵۶:۱۰
ز دست عشق تو یک روز دین بگردانمچه گردد ار دل نامهربان بگردانیو باز هم شاه بیت سعدی در این شعر...