
سعدی
غزل شمارهٔ ۶۸
۱
چشمت خوش است و بر اثر خواب خوشتر است
طعم دهانت از شکر ناب خوشتر است
۲
زنهار از آن تبسم شیرین که میکنی
کز خندهٔ شکوفهٔ سیراب خوشتر است
۳
شمعی به پیش روی تو گفتم که برکنم
حاجت به شمع نیست که مهتاب خوشتر است
۴
دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
امشب نظر به روی تو از خواب خوشتر است
۵
در خوابگاهِ عاشقِ سر بر کنارِ دوست
کیمخت خارپشت ز سنجاب خوشتر است
۶
زان سوی بحر آتش اگر خوانیم به لطف
رفتن به روی آتشم از آب خوشتر است
۷
ز آب روان و سبزه و صحرا و لالهزار
با من مگو که چشم در احباب خوشتر است
۸
زهرم مده به دستِ رقیبانِ تندخوی
از دست خود بده که ز جُلّاب خوشتر است
۹
سعدی دگر به گوشهٔ وحدت نمیرود
خلوت خوش است و صحبت اصحاب خوشتر است
۱۰
هر باب از این کتاب نگارین که برکنی
همچون بهشت گویی از آن باب خوشترست
تصاویر و صوت



نظرات
رضا
امین کیخا
سیدغلامعباس موسوی نژاد
کسرا
۷
وشایق
جواد
رسول قاِِیدی
فاطمه زندی