
سعدی
حکایت شمارهٔ ۱۵
پادشاهی پارسایی را دید.
گفت: هیچت از ما یاد آید؟
گفت: بلی! وقتی که خدا را فراموش میکنم.
۴
هر سو دَوَد آن کَش ز برِ خویش براند
وآن را که بخواند به درِ کس ندواند
تصاویر و صوت













نظرات
مهرزاد شایان
ناشناس
سیدمهدی
گمنام
گمنام
گمنام
ندا امین الرعایایی