سعدی

سعدی

حکایت شمارهٔ ۴۴

۱

پیرمردی لطیف در بغداد

دخترک را به کفشدوزی داد

۲

مردکِ سنگدل چنان بگزید

لبِ دختر، که خون از او بچکید

۳

بامدادان پدر چنان دیدش

پیش داماد رفت و پرسیدش

۴

کای فرومایه، این چه دندان است؟

چند خایی لبش؟ نه اَنبان است

۵

به مِزاحت نگفتم این گفتار

هَزْل بگذار و جِدّ از او بردار:

۶

خویِ بد در طبیعتی که نشست

ندهد جز به وقتِ مرگ از دست

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 198
گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران » تصویر 57
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ ۱۲۵۹ هجری قمری » تصویر 81
کلیات سعدی نسخهٔ ۱۰۳۴ هجری قمری » تصویر 126
گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال ۱۲۷۱ هجری قمری » تصویر 128
گلستان سعدی به خط کاتب سلطانی میر علی حسینی به سال ۹۷۵ هجری قمری در بخارا » تصویر 116
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج » تصویر 117
گلستان به همراه بوستان در حاشیه » تصویر 104
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال ۱۱۳۵ هجری قمری » تصویر 143
گلستان به خط توسط عبداللطیف شروانى سال ۹۷۱ هجری قمری » تصویر 123
گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ ۹۸۰ هجری قمری » تصویر 145
کلیات سعدی مذهب و مصور نسخه‌برداری شده توسط عبدالله بن شیخ مرشد الکاتب در قرن دهم هجری » تصویر 112
گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال ۸۳۰ هجری قمری در هرات » تصویر 45
شرح گلستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 407
گلستان سعدی منسوب به یاقوت مستعصمی » تصویر 67

نظرات

user_image
عزیز عزیزی مودب
۱۳۹۱/۰۵/۰۳ - ۰۷:۳۵:۱۶
این حکایت طبق کتاب غلامحسین یوسفی حکایت شماره 43 است
user_image
عزیز عزیزی مودب
۱۳۹۱/۰۵/۰۳ - ۰۷:۳۸:۵۳
شعر ناقص اسا و کامل آن چنین است:پیرمردی لطیف در بغداددخترک را به کفشدوزی دادمردک سنگدل گنان بگزیدلب دختر که خون از او بچکیدبامدادان پدر چنان دیدشپیش داماد رفت و پرسیدشکای فرومایه این چه دندان است؟چند خایی لبش؟ نه انبان استبمزاحمت نگفتم این گفتارهزل بگذار و جِد از او بردارخوی بد در طبیعتی که نشستندهد جز به وقت مرگ از دستگلستان سعدی، تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی صفحه‌ی 106 چاپ خوارزمی 1381
user_image
اکبری
۱۳۹۳/۰۷/۲۶ - ۱۱:۳۵:۱۹
پیرمردی لطیف در بغداد***دخترک را به کفشدوزی داد مردک سنگدل گنان بگزید***لب دختر که خون از او بچکید بامدادان پدر چنان دیدش***پیش داماد رفت و پرسیدش کای فرومایه این چه دندان است؟***چند خایی لبش؟ نه انبان است بمزاحمت نگفتم این گفتار*** هزل بگذار و جِد از او بردار خوی بد در طبیعتی که نشست*** ندهد جز به وقت مرگ از دست
user_image
فردین
۱۳۹۷/۰۶/۲۵ - ۰۰:۵۵:۰۴
با سلام حکایت شماره 42 ناقص و بیت های آن پس و پیش نوشته شده است ، لطفا اصلاح کنیداین حکایت در اصل 6 بیت دارد
user_image
سیمیا
۱۴۰۰/۰۸/۱۷ - ۰۶:۱۷:۴۸
سلام. دوستان معنی :«چند خایی لبش؟ نه انبان است» چی میشه؟ خاییدن یعنی جویدن و انبان یعنی ظرف یا کیسه اما منظورش را نمی‌فهمم. لطفاً راهنمایی کنید.
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۸/۱۷ - ۰۶:۴۷:۲۸
طبق بیت ۲ میتوان گفت که چرا با لبش این نموده ای این که ظرف نیست که همش بندازی و بشکونی... یه همچین معنایی داره ... تشبیه هم می‌تونه داشته باشه ...  البته نظر من است و بزرگان هم نظری دهند خوشحال خواهم شد⁦(•‿•)⁩
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۰/۰۸/۱۷ - ۱۱:۲۷:۱۷
سلام  در جهت تایید نوشتار  اقا حمید رضا وتوضیح بیشتر  این  حکایت مصداق این مثل میتونه باشه که میگن : اخلاق ادمها رو ماما میاره ومرده شور میبره  تکرار مکررات نباشه  ولی لازم به توضیحه داماد بدلیل نوع شغلش که همیشه با چرم سفت کار کرده  با لبان تازه عروس نیز رفتار مشابه داشته وباعث زخم وجراحت  شده و شاعر  تاکید داره که برای گرفتن پند این مطب را گفته نه به جهت مزاح ولی ناگفته نمونه که  بسیار آدمهایی  بودند که توانستند با هشیاری وممارست  از دست بسیاری از رزایل اخلاقی  نه تنها که خلاص شده‌اند، بلکه صاحب کمالات وفضایل اخلاقی نیز گردیده اند.
user_image
امید صادقی
۱۴۰۰/۱۲/۲۶ - ۰۹:۵۳:۵۰
در خط 2 که سعدی می‌گوید "مردک سنگدل لب دخترک را چنان بگزید که خون از او بچکید" آیا منظور بوسه‌ی عاشقانه‌ی مردک بر لب دخترک است؟ و چون عادت به کفشدوزی داشته خیلی با شدت زیاد این کار را انجام داده؟ 
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۳/۰۸ - ۱۲:۵۹:۲۶
ترکیب قوی: هزل گویی. == چرت و پرت گویی