سعدی

سعدی

غزل شمارهٔ ۴۸

۱

خداوندی چنین بخشنده داریم

که با چندین گنه امیدواریم

۲

که بگشاید دری کایزد ببندد

بیا تا هم بدین درگه بزاریم

۳

خدایا گر بخوانی ور برانی

جز انعامت دری دیگر نداریم

۴

سر افرازیم اگر بر بنده بخشی

وگرنه از گنه سر بر نیاریم

۵

ز مشتی خاک ما را آفریدی

چگونه شکر این نعمت گزاریم

۶

تو بخشیدی روان و عقل و ایمان

وگرنه ما همان مشتی غباریم

۷

تو با ما روز و شب در خلوت و ما

شب و روزی به غفلت می‌گذاریم

۸

نگویم خدمت آوردیم و طاعت

که از تقصیر خدمت شرمساریم

۹

مباد آن روز کز درگاه لطفت

به دست ناامیدی سر بخاریم

۱۰

خداوندا به لطفت با صلاح آر

که مسکین و پریشان روزگاریم

۱۱

ز درویشان کوی انگار ما را

گر از خاصان حضرت برکناریم

۱۲

ندانم دیدنش را خود صفت چیست

جز این را کز سماعش بیقراریم

۱۳

شرابی در ازل در داد ما را

هنوز از تاب آن می در خماریم

۱۴

چو عقل اندر نمی‌گنجید سعدی

بیا تا سر به شیدایی برآریم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 1188
کلیات سعدی مصور و مذهب نسخه‌برداری شده در ۹۳۴ هجری قمری شیراز » تصویر 554

نظرات

user_image
وحید فرازان
۱۴۰۱/۰۱/۱۵ - ۱۲:۴۴:۰۶
سه بیت اول این غزل زیبای سعدی علیه‌الرحمه را با صوت زیبای سید جواد ذبیحی شنیده‌ام.