صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۰۶۰

۱

در بیابانی که خارش تشنه خون خوردن است

پای در دامن کشیدن گل به دامن کردن است

۲

رزق ما چون شبنم از رنگین عذاران چمن

با کمال قرب، دندان بر جگر افشردن است

۳

چون صدف دامن گره کردن به دامان گهر

در گریبان دشمن خونخوار را پروردن است

۴

خو به عزلت کن که در بحر پر آشوب جهان

گوشه گیری کشتی خود را به ساحل بردن است

۵

معنی نازک به آسانی نمی آید به دست

پیچ و تاب جوهر هر شمشیر از خون خوردن است

۶

عمر در تمهید اسباب سفر ضایع مکن

توشه ای گر هست راه عشق را، دل خوردن است

۷

نیست راهی از دل و دین باختن نزدیکتر

در قمار عشق هر کس را که میل بردن است

۸

سر به جیب خامشی بردن درین آشوبگاه

از خم چوگان گردون گوی بیرون بردن است

۹

از تأمل پایه معنی به گردون می رسد

سرفرازی نخل را صائب ز پا افشردن است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۷۹
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۳۹۸

نظرات