
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۰۶۸
۱
تندخویی با خلایق، مهر را کین کردن است
آفرین را در دهان خلق نفرین کردن است
۲
شادی ما غافلان در زیر چرخ سنگدل
خنده کبک مست را در چنگ شاهین کردن است
۳
لب به شکر خنده وا کردن درین بستانسرا
خون خود چون گل حلال دست گلچین کردن است
۴
آرزو را محو از دلهای سنگین ساختن
بیستون را ساده از تمثال شیرین کردن است
۵
غافل از رحلت درین جسم سبک جولان شدن
فکر خواب عافیت را خانه زین کردن است
۶
گفتگوی عاشقی با زاهدان دل سیاه
از سیه مغزی، به خون مرده تلقین کردن است
۷
حاصل خاک مراد کشور هندوستان
نامرادان وطن را کام شیرین کردن است
۸
مستمع را دل به داغ بی شعوری سوختن
شعر خود ناخوانده بی تابانه تحسین کردن است
۹
هست اکسیری اگر صائب درین عبرت سرا
روی سرخ خویش را از درد زرین کردن است
تصاویر و صوت


نظرات