
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۱۲۶
۱
ساقی ما از می گلگون به دور افتاده است
همچو ساغر آن لب میگون به دور افتاده است
۲
در دل شب عاشقان را حلقه بر در می زند
گرد رویش تا خط شبگون به دور افتاده است
۳
شمع در پیراهن فانوس گردیده است آب
تا ز رقص آن قامت موزون به دور افتاده است
۴
می کشد خط بر زمین از شرمساری گردباد
در بیابانی که این مجنون به دور افتاده است
۵
تا که دیگر در خمار افتاده، کز هر لاله ای
هر طرف پیمانه ای پر خون به دور افتاده است
۶
می نشیند گردباد از پا به اندک جلوه ای
تا غبار کیست در هامون به دور افتاده است؟
۷
جای حیرت نیست گر من پایکوبان گشته ام
خم به زور باده چون گردون به دور افتاده است
۸
تا به آب غیب، ایمان تازه سازی هر نفس
بنگر این نه آسیا را چون به دور افتاده است
۹
صائب از وحدت نیفتد نوبهار از جوش گل
در هزاران لفظ یک مضمون به دور افتاده است
تصاویر و صوت




نظرات