
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۵۲
۱
نرم نرم از خلق ناهموار می باید گذشت
بی صدای پا ازین کهسار می باید گذشت
۲
تا درین محفل نفس چون نی توانی راست کرد
برگ می باید فشاند، از بار می باید گذشت
۳
جسم خاکی بر نمی دارد عمارت همچو سیل
از سر تعمیر این دیوار می باید گذشت
۴
نیست صحرای علایق جای آرام و قرار
دامن افشان زین ره پر خار می باید گذشت
۵
پاس فقر از شور چشمان بر فقیران لازم است
تند و تلخ از دولت بیدار می باید گذشت
۶
نازپروردان مشرب را غرور دیگرست
چون به مستان می رسی هشیار می باید گذشت
۷
دامن گنج گهر آسان نمی آید به دست
گام اول از دهان مار می باید گذشت
۸
نیست چون چشم بتان صحت دل افگار را
از سر تدبیر این بیمار می باید گذشت
۹
فکر در دنیای بی حاصل جنون می آورد
صائب از اندیشه بسیار می باید گذشت
تصاویر و صوت


نظرات