صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۳۵۶

۱

برق چون ابر بهار از کشت من گریان گذشت

سیل گردآلود خجلت زین ده ویران گذشت

۲

شوق چون پا در رکاب بیقراری آورد

می توان با اسب چون از آتش سوزان گذشت

۳

گر چنین تبخال غیرت مهر لب گردد مرا

تشنه لب می باید از سرچشمه حیوان گذشت

۴

ترک دست و پای کوشش کن که در میدان لاف

با همه بی دست و پایی گوی از چوگان گذشت

۵

دست خار دعوی از دامان خود کوتاه کرد

از ریاض آفرینش هر که دست افشان گذشت

۶

کشتی خود را به خشک آورد از دریای خون

هر که بهر نان جو از نعمت الوان گذشت

۷

جمع زاد آخرت از زندگی منظور بود

عمر ما بی حاصلان در فکر آبو نان گذشت

۸

چشم بستن صائب از کنج قناعت مشکل است

ورنه از ملک سلیمان می توان آسان گذشت

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۱۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۰۶

نظرات