
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۳۶۴
۱
آنچه من برتافتم از درد، مجنون برنتافت
این قدر کوه گران بر سینه هامون برنتافت
۲
راز عشق از پرده دل عاقبت بیرون فتاد
خانه تنگ حباب اسباب جیحون برنتافت
۳
بخیه ام بر روی کار افتاد از انکار عشق
شاهراه ساده لوحی نعل وارون برنتافت
۴
ذره ناچیز ما بر گردن همت گرفت
بار سنگین امانت را که گردون برنتافت
۵
غیرت فرهاد زور آورد و بر گردن گرفت
دستگاه حسن شیرین را که گلگون برنتافت
۶
کوه و صحرا خون غرق از لاله سیراب کرد
بارشان و شوکت فرهاد و مجنون برنتافت
۷
صورت شیرین نگردد در نظرها چون سبک؟
کوه تمکین ترا میزان گردون برنتافت
۸
هر که چون صائب ز عشق لایزالی مست شد
منت کیف از شراب و بنگ و افیون برنتافت
تصاویر و صوت


نظرات
محسن حیدرزاده جزی