
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۴۵۶
۱
در ره عشق که در هر قدمش صد خطرست
دیده آبله را هر مژه از نیشترست
۲
همچو خورشید به یک چشم ببین عالم را
که سرافراز شدن در گرو این نظرست
۳
تشنه باز آمدن از چشمه حیوان سهل است
از قدح با لب مخمور گذشتن هنرست
۴
رحم بر بال وپر خویش کن ای مرغ حرم
نامه حسرت ما خونی صد بال و پرست
۵
چون صدف کاسه دریوزه به نیسان نبریم
جگر تفته ما تشنه آب گهرست
تصاویر و صوت


نظرات
محمد با قر