
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۴۶۶
۱
سفر پر خطر عشق نه از تدبیرست
صد طلسم است درین ره، که یکی زنجیرست
۲
ایمن از دشمن خاموش شدن بیباکی است
خطر راهروان از سگ غافل گیرست
۳
اشکریزان ترا سلسله ای حاجت نیست
در گلو گریه چو گردیده گره، زنجیرست
۴
ناخن شیر به گیرایی مژگان تو نیست
هر که با چشم تو پرخاش نماید شیرست
۵
در مذاقی که به شیرینی خون عادت کرد
لب پیمانه خنکتر ز دم شمشیرست
۶
ناوک راست رو از طعن خطا آسوده است
صائب پاک سخن را چه غم تقریرست؟
تصاویر و صوت


نظرات