
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۱۴۷۳
۱
ای که قصدت ز سفر یار صداقت کیش است
آه ازین راه درازی که ترا در پیش است
۲
پیش جمعی که ز باریک خیالان شده اند
در جهان نوشی اگر هست، نهان در نیش است
۳
بیشتر عفو خداشامل حالش گردد
گنه هر که به میزان قیامت بیش است
۴
پرده پوشی چو خموشی نبود نادان را
کز نظرها کجی تیر نهان در کیش است
۵
عذر سنگین دلی تیغ ترا می خواهد
نمکی کز لب لعل تو مرا بر ریش است
۶
نیست درویش، فقیری که کند فقر اظهار
هر که پوشیده کند حاجت خود درویش است
۷
پیشی قافله ما به سبکباری نیست
هر که برداشته بار از دگران در پیش است
۸
صائب از قدر کفاف آنچه بود یک جو بیش
بر دل قانع من تخم دو صد تشویش است
تصاویر و صوت

نظرات