صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۴۹۷

۱

کلک من شعله برجسته این نه لگن است

شمع من باعث دلگرمی هفت انجمن است

۲

تا خراشیده نگردد، نشود صاحب نام

دل رنگین سخنان همچو عقیق یمن است

۳

به که مقراض به سررشته امید زنم

زخم را بخیه درین ملک ز تار کفن است

۴

زرپرستان بپرستند چو خورشید بلند

کرم شب تابی اگر در دل زرین لگن است

۵

به سر آمد شب غربت، غم دل کرد سفر

بعد ازین فصل شکر خنده صبح وطن است

۶

نارسا گر نبود مستمع صاحب هوش

کوتهی زینت شایسته زلف سخن است

۷

سخن است این که شود تشنه لبی کم ز عقیق

لب او می مکم و آتشم اندر دهن است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۸۷

نظرات