صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۷۱

۱

یارب از دل مشرق نور هدایت کن مرا

از فروغ چشم خورشید قیامت کن مرا

۲

تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟

شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا

۳

خانه آرایی نمی آید ز من همچون حباب

موج بی پروای دریای حقیقت کن مرا

۴

استخوانم سرمه شد از کوچه گردی های حرص

خانه دار گوشه چشم قناعت کن مرا

۵

چند باشد شمع من بازیچه باد فنا؟

زنده جاوید از دست حمایت کن مرا

۶

بهر تعمیر گهر گرد یتیمی لایق است

از غبار خاکساری ها عمارت کن مرا

۷

خشک بر جا مانده ام چون گوهر از افسردگی

آتشین رفتار چون اشک ندامت کن مرا

۸

گرچه در صحبت همان در گوشه تنهائیم

از فراموشان امن آباد عزلت کن مرا

۹

از خیالت در دل شبها اگر غافل شوم

تا قیامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا

۱۰

بی طفیلی نیست مهمانخانه اهل کرم

با سیه رویی به کار اهل جنت کن مرا

۱۱

گر ندانم قدر تلخی های شورانگیز عشق

زهر در کام از شکرخند حلاوت کن مرا

۱۲

در خرابی هاست چون چشم بتان تعمیر من

مرحمت فرما ز ویرانی عمارت کن مرا

۱۳

(خال عصیان برنمی تابد دل خونین من

لاله بی داغ صحرای قیامت کن مرا)

۱۴

از فضولی های خود صائب خجالت می کشم

من که باشم تا کنم تلقین که رحمت کن مرا؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۱۱۱
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۲۵۱

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۷ - ۲۱:۵۱:۴۰
پروا ، توجه هم هست
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۷ - ۲۱:۵۲:۵۵
قناعة همان خرسندی است ، از این رو خوشنودی و خرسندی کمی دیگرسان هستند
user_image
رهام
۱۳۹۲/۰۲/۱۷ - ۲۳:۱۱:۰۲
ز ویرانی عمارت کن مرا به جای بسازم خیلی زیباست و همینطور القاِ رحمت
user_image
محمد بهمنی
۱۳۹۲/۰۴/۱۸ - ۱۲:۳۴:۵۱
به نظر می رسد در بیت چهارم، چشم قناعت را در مقابل چشم طمع و حرص و افزونخواهی آورده، که موجب فرسایش روح و جسم آدمی می شود و آن را تشبیه به سرمه ای می کند که در نهایت باعث کوری و ندیدن زیباییهای جهان می شود.
user_image
نسرین رضایی
۱۳۹۲/۰۷/۱۵ - ۰۳:۲۹:۳۱
به نظر صائب خجالت وشرمساری انسان را زنده زنده در خاک می کند شرمساری بدتر از مردن است.دربیت سوم بین موج وحباب تفاوت وجود دارد موج دنیاگرا نیست وبه فکر ساختن خانه نیست یه دفعه عظیم وبزرگ می خرزوشد وبعد هم خود نابود میشود وهرچه سر راهش هست را نابود میکند اما حباب با انهمه کوچکی به ساختن خانه ای برای خویش است.سرمه شدن یعنی پودر شدن نابود شدن صائب تاکید می کند که انسان حریص وازمند تهایتا از حرص وطمع اسیب می بیند اما قناعت موجب سعادت وسلامت استمهمترین نکته در بیت اخر اوردن من که باشمن که در این بیت برای تحقیر وکوچکی امده یعنی من چه کسی هستم که از خداوند بخواهم که به من مرحمت کند.من که باشم که بر ان خاطر عاطل بگذرم
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۷/۱۵ - ۱۳:۲۷:۵۷
با درود به شما چنانچه فرموده اید در فرانسه تو و شما با هم فرق دارد و در روزگار روشنگری در ایران مشروطه هم وامگیری از فرانسه بسیار زیاد بوده است گویا این را از فرانسه گرفته اند . در میان نیمزبانها و گویش ها تنها لهجه بختیاری را سراغ دارم که به تو می گوید تو اما به شما می گوید ایسا که همان شما است .
user_image
حمیدرضارستمی
۱۳۹۹/۰۷/۰۹ - ۰۲:۳۶:۰۵
موج بی پروای دریای حقیقت!... بسیار زیبا وپرمحتوا.