صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۱۷۵۲

۱

ز خاک همچون هدف هر که سر برآورده است

به جرم سرکشی از تیر پر برآورده است

۲

دلم چو برگ خزان دیده باز می لرزد

که آه سرد دگر از جگر برآورده است؟

۳

تو چون ز خویش توانی برآمد ای زاهد؟

که زهد خشک به روی تو در برآورده است

۴

ز غیرت لب لعل تو آه سرد کشد

نه رشته است که سر از گهر برآورده است

۵

که کرده است ز دل دست آرزو کوتاه؟

که این سفینه ز موج خطر برآورده است؟

۶

فغان که حسن گلوسوز حرف، چون طوطی

مرا ز خامشی چون شکر برآورده است

۷

ترا که بال و پری هست سیر کن صائب

که پای خفته مرا از سفر برآورده است

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۴۰۵

نظرات