
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۰۶۵
۱
سر رشته امید ز رحمت گسسته نیست
تا لب گشاده است در توبه بسته نیست
۲
گر محتسب شکست خم میفروش را
دست دعای باده پرستان شکسته نیست
۳
نتوان مرا دگر به فسون رام خویش کرد
مرغ ز دام جسته من چشم بسته است
۴
چون نوبت نگاه رسد خسته می شود
چشمت که در شکستن دل هیچ خسته نیست
۵
بنمای یوسفی که درین قحط سال عشق
بر چهره اش غبار کسادی نشسته نیست
۶
مویی دم ز فکر دهان و میان او
هر چند در تصور او هیچ بسته نیست
۷
آنجا که برق غیرت عشق است نامه سوز
هر قاصدی که پی نکنی، پی خجسته نیست
۸
صائب برو به کوی خرابات فرش شو
کانجا به غیر توبه کسی دلشکسته نیست
تصاویر و صوت

نظرات
فرّخ