
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۰۹
۱
زان خانه برانداز که از خانه زین خاست
چندان ز جهان گرد برآمد که زمین خاست
۲
موجی است که تاج از سر فغفور رباید
چینی که ز ابروی تو ای تلخ جبین خاست
۳
در خانه زین زلزله افکند ز شوخی
آن فتنه ایام چو از روی زمین خاست
۴
زان لنگر تمکین که به آهوی تو دادند
صیاد تو مشکل که تواند ز کمین خاست
۵
در بادیه عشق، سمومی است جگرسوز
هر ناله گرمی که ازین خاک نشین خاست
۶
گل کرد غبار خط ازان خال بناگوش
خوش فتنه ای از دامن این گوشه نشین خاست
۷
هر چند که یک نقش فزون نیست نگین را
صد نقش مخالف لب او را ز نگین خاست
۸
برخیز به تدریج، که از عالم اسباب
یکره نتوان در نفس بازپسین خاست
۹
صائب به همین تازه غزل کز قلمت ریخت
زنگ الم از سینه عشاق حزین خاست
تصاویر و صوت

نظرات