
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۱۲
۱
مستوری حسن از نظر بوالهوس ماست
این آینه رو پرده نشین از نفس ماست
۲
بال و پر ما تیر جگردوز خزان است
پیراهن گل چاک ز شوق قفس ماست
۳
اندیشه نداریم چو شمع از دهن گاز
سر پیش فکندن ثمر پیشرس ماست
۴
از حسن گلوسوز شکر باج ستانیم
پروانه ناکام، کباب مگس ماست
۵
بی برگی ما برگ و نوای دگران است
شیرازه گلهای چمن خار و خس ماست
۶
هر چند درین قافله پامال غباریم
هر کس که به راه آمده است از جرس ماست
۷
صائب مگر ایام خزان پاک نماید
گردی که بر آیینه گل از نفس ماست
تصاویر و صوت

نظرات