
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۵۶
۱
روزم سیه از پرتو آن چشم سیاه است
کز چین جبین سلسله جنبان نگاه است
۲
خمیازه گل وقت سحر بی سببی نیست
غفلت نکنم، در خم آن طرف کلاه است
۳
بر داغ سیه روزی عشاق ببخشای
شکرانه آن رو که ولی نعمت ماه است
۴
غربت مپسندید که افتید به زندان
بیرون ز وطن پا مگذارید که چاه است
۵
هر چند که از زلف تو یک پیچ نمانده است
در سینه من مایه صد سلسله آه است
۶
بر خانه من سیل حوادث نکند زور
همواری من دشت صفت پشت و پناه است
۷
پشت لب پیمانه ما سبز شد از زهر
آن ساقی بیرحم همان تلخ نگاه است
۸
صائب عجبی نیست گر آرام ندارم
خاکستر من در گرو صرصر آه است
تصاویر و صوت


نظرات