
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۱۸۴
۱
در دیده بی شرم و حیا نور ادب نیست
بی رویی از آیینه بی پشت، عجب نیست
۲
غیر از نگه دور، چو خار سر دیوار
از گلشن حسن تو مرا برگ طرب نیست
۳
از فکر خط و خال تو بیرون نرود دل
گنجینه این راز به غیر از دل شب نیست
۴
در مشرب دیوانه من، سنگ ملامت
در چاشنی فیض کم از هیچ رطب نیست
۵
صائب اگرت هست سر گوشه نشینی
چون خال، ترا جا به ازان گوشه لب نیست
تصاویر و صوت

نظرات