صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۲۲۵

۱

موج سراب دنیا، شمشیر آبدارست

آبش لعاب افعی، خارش زبان مارست

۲

خمیازه نشاط است گلهای خنده رویش

سر جوش باده او ته جرعه خمارست

۳

تاجش به دیده عقل کیلی است عمرپیما

تختش به چشم عبرت کرسی زیر دارست

۴

چون کوه پایدارست درد گران رکابش

عمر سبک عنانش چون برق در گذارست

۵

پیداست تا چه باشد الوان نعمت او

جایی که شیر مادر خون نقابدارست

۶

چون سگ گزیده از آب وحشت کند ز دنیا

آیینه بصیرت آن را کی بی غبارست

۷

گرد کدورت از دل بی اشک برنخیزد

روشنگر وجودست چشمی که اشکبارست

۸

از خلق خوش توان شد در چشم خلق شیرین

صبح گشاده رو را انجم زر نثارست

۹

در گوهر آب گوهر در بحر می کند سیر

واصل بود به جانان جانی که بیقرارست

۱۰

از خود کناره گیران صائب مدام شادند

پیوسته صاف باشد بحری که بیکنارست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۶۳۱

نظرات

user_image
یزدانپناه عسکری
۱۴۰۲/۰۲/۱۸ - ۰۸:۲۹:۴۵
موج سراب دنیا، شمشیر آبدارست - آبش لعاب افعی، خارش زبان مارست  *** [علامه سید محمد حسین طباطبایی] جز افسون و افسانه نَبْوَد جهان - که بسته است چشم خشایارها [یزدانپناه عسکری] دنیا واقعیت نیست امّا سراب هم نیست عدم تعقل قلب  چشم را بر  دیگر ادراک ها  می بندد.