صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۲۷۷

۱

لب هیچ و دهان هیچ و کمر هیچ و میان هیچ

چون بید ندارد ثمر آن سرو روان هیچ

۲

اندیشه جمعیت دل فکر محال است

شیرازه نگیرد به خود اوراق خزان هیچ

۳

در چشم جهان ریخت نمک صبح قیامت

چشم تو نشد سیر ازین خواب گران هیچ

۴

چون تاک درین باغچه چندان که گرستم

نگشود مرا عقده ای از رشته جان هیچ

۵

هر چند که دندان تو از خوردن نان ریخت

حرص تو نشد سیر ز اندیشه نان هیچ

۶

همچشم حبابم که ازین بحر گهرخیز

غیر از سخن پوچ ندارم به دهان هیچ

۷

جز گریهٔ بی‌حاصل و جز نالهٔ افسوس

نگشود مرا از دل و چشم نگران هیچ

۸

با خصم زبون پنجه زدن نیست ز مردی

صائب سخن چرخ میاور به زبان هیچ

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۶۶۰
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۸۵

نظرات