صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۲۸۱

۱

چاک خواهد سربرآورد از گریبانم چو صبح

رفته رفته می کند گل داغ پنهانم چو صبح

۲

سینه ام از خاکمال گرد کین بی نور نیست

در صفا سر حلقه نیکان و پاکانم چو صبح

۳

بی تکلف باز کن بند نقاب سینه را

عاشق صادق کن از لطف نمایانم چو صبح

۴

من که نور صدق می تابد ز گفتارم، چرا

شمع کافوری نسوزد در شبستانم چو صبح؟

۵

عیسی از خط شعاعی رشته تابی گو مکن

جنگ دارد با رفو چاک گریبانم چو صبح

۶

صائب از روزی که آن خورشید رو را دیده ام

خوشه خوشه اشک می ریزد به دامانم چو صبح

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۵۹۰
دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۶۶۳

نظرات