صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۳۵۳

۱

کاوش مژگان او دل را قیامت زار کرد

خون گرم این مست خواب آلود را بیدار کرد

۲

صفحه آیینه از زنگ کدورت ساده بود

عکس طوطی این افق را مشرق زنگار کرد

۳

چون زنم مژگان به یکدیگر، که مژگان مرا

حیرت گلزار او خار سر دیوار کرد

۴

می شود پیراهن تن یوسف گم کرده را

هر که چشم خویش را از گریه چون دستار کرد

۵

در زبان هیچ کس زخم زبان نگذاشتم

جلوه مجنون من این دشت را بی خار کرد

۶

چند باشی در شکست کارم ای گردون، بس است

استخوانم را هجوم زخم جوهردار کرد

۷

سخت طفلانه است جوی شیر آوردن زسنگ

کوهکن بیهوده جان را در سر این کار کرد

۸

(من که باشم تا نمایم صورت احوال خود؟

حیرت رخسار او آیینه را ستار کرد)

۹

من که صائب در وطن حال غریبان داشتم

چون تواند درد غربت در دل من کار کرد؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۲
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۶۳

نظرات