صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۳۸۶

۱

دیده چون تاب صفای آن بناگوش آورد؟

شبنمی چون خرمن گل را در آغوش آورد؟

۲

در گلستانی که شمشاد تو آید در خرام

بهر سرو از طوق قمری حلقه گوش آورد

۳

چشم ما بازیچه هر روی آتشناک نیست

دیگ در یارا مگر خورشید در جوش آورد

۴

موج اگر گاهی به ساحل می کشاند خویش را

می کشد میدان که دریا را در آغوش آورد

۵

غنچه تصویر از مستی گریبان پاره کرد

تا دل افسرده ما را که در جوش آورد

۶

از گلاب صبح محشر هم نمی آید به هوش

هر که در آغوش یک شب آن برو دوش آورد

۷

صائب از ما ذوق ایام جوانی را مپرس

کیست تا در خاطر آن خواب فراموش آورد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۵

نظرات