
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۴۱۸
۱
جذبه شوق تو هر کس را گریبان گیر شد
هر سر مو بر تنش در قطع ره شمشیر شد
۲
نوبهار زندگی را در خزان از سر گرفت
چون زلیخا هر که در عشق جوانان پیر شد
۳
عاشق مسکین نظر بندست هر جا می رود
دیده آهو به مجنون حلقه زنجیر شد
۴
یک دل آشفته عالم را پریشان می کند
آخر از دلگیری ما عالمی دلگیر شد
۵
اشک چون کم شد، به مژگان زور می آرد نگاه
می مکد انگشت خود را طفل چون بی شیر شد
۶
شهپر پرواز مرغ روح را در گل گرفت
هر که صائب در جهان آلوده تعمیر شد
تصاویر و صوت

نظرات