
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۶۲۰
۱
ذوق خاموشی مرا روزی که دامنگیر بود
گرد را هم سرمه سای ناله زنجیر بود
۲
این زمان منزل پرستم، ورنه چندی پیش ازین
نقش پای خضر در چشمم دهان شیر بود
۳
دست معمار فلک را کوتهی پیچیده داشت
تا دل ویرانه من قابل تعمیر بود
۴
زهر چشم عشق هر پیمانه خونم که داد
چون به رغبت نوش کردم کاسه پر شیر بود
۵
عشق آتشدست تا در پیکر من خانه داشت
سینه من گرمتر از خوابگاه شیر بود
۶
تخته مشق حوادث نیست صائب این زمان
سینه او چون هدف دایم نشان تیر بود
تصاویر و صوت

نظرات