
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۸
۱
مخزن گوهر صدف از ته گزینی می شود
کف سبک در بحر از بالانشینی می شود
۲
هر پر کاهی بود در دیده اش بال هما
صاحب خرمن کسی کز خوشه چینی می شود
۳
کوته اندیشان ز استقبال غم آسوده اند
دردهای نسیه، نقد از دوربینی می شود
۴
در مقام خویش باشد چوبکاری را ثمر
چوب گل سوداییان را چوب چینی می شود
۵
رشته مریم کمند سوزن عیسی نشد
روحهای آسمانی کی زمینی می شود؟
۶
ساده لوحی می کند هموار بر خود هر چه هست
رشته جان پرگره از خرده بینی می شود
۷
با دل نازک کند اندک ملالی کار سنگ
موی سهلی سرمه آواز چینی می شود
۸
صاف با آفاق کن صائب دل خود را که صبح
مشرق خورشید از روشن جبینی می شود
تصاویر و صوت

نظرات