صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۱

۱

بوسه از کنج دهان دلربا دارد امید

این دل گستاخ را بنگر چها دارد امید

۲

خاک در چشمی که در دوران آن خط غبار

روشنی از سرمه و از توتیا دارد امید

۳

در شمار خودفروشان است در بازار حشر

کشته ای کز دست و تیغش خونبها دارد امید

۴

نور اسلام از جبین کافران دارد طمع

هر که از چشمش نگاه آشنا دارد امید

۵

هر که از مژگان دلدوز تو می جوید امان

راه گردانیدن از تیر قضا دارد امید

۶

بی نیازان را زحفظ آبرو آماده است

آنچه خضر از چشمه آب بقا دارد امید

۷

به که نگشاید زلب مهر خموشی غنچه وار

جنت در بسته هر کس از خدا دارد امید

۸

سایه بی قید را مانع زجولان می شود

دولت پاینده هر کس از هما دارد امید

۹

بر ندارد هیچ کس بی مدعا دست دعا

از دعا صائب دل بی مدعا دارد امید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۶۱۷
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۲۸

نظرات