صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۷۹

۱

گر به ظاهر چون لب پیمانه خاموشیم ما

از ته دل چون خم سربسته در جوشیم ما

۲

گر در آن محراب ابرو نیست ما را راه حرف

از دعاگویان آن صبح بناگوشیم ما

۳

از نسیمی می شود بنیاد ما زیر و زبر

بحر هستی را حباب خانه بر دوشیم ما

۴

رزق ما از شهد چون زنبور غیر از نیش نیست

ورنه این میخانه را صهبای سرجوشیم ما

۵

از دل روشن رگ خواب جهان در دست ماست

گر به ظاهر همچو چشم یار مدهوشیم ما

۶

نعل وارونی بود خمیازه آغوش ما

ورنه همچون موج با دریا هم آغوشیم ما

۷

گرچه فانوس خیالیم این زمان صائب ز فکر

چشم تا بر هم زنی، خواب فراموشیم ما

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۱۹۸
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۱۶۶

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۷ - ۲۳:۰۱:۳۹
مارگ را باید جدا نوشت یعنی ما جداً و رگ جدا