صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۲۹۷

۱

می کشد هر لحظه بزم تازه ای بر روی ما

داغ دارد جام جم را کاسه زانوی ما

۲

سایه زخم دورباش از وحشت ما می خورد

جوهر شمشیر داند سبزه را آهوی ما

۳

می پرد شم حباب ما همان از تشنگی

گرچه پیوسته است با دریای رحمت، جوی ما

۴

می توان بر خاک خون آلود ما کردن نماز

آب شمشیر شهادت داده شست و شوی ما

۵

گرچه در مصر فراموشی مقید مانده ایم

می رسد چون جامه یوسف به کنعان بوی ما

۶

آن که از پهلوی چرب ما چراغش نور یافت

می کند پهلو تهی امروز از پهلوی ما

۷

غنچه دلگیر ما را برگ شکرخند نیست

ای نسیم عافیت، شبگیر کن از کوی ما

۸

تازه دارد چهره خود را به آب تیغ کوه

داغ دارد باغبان را لاله خودروی ما

۹

بلبل ما از گرفتاری ندارد شکوه ای

خنده گل می کند چاک قفس بر روی ما

۱۰

ناله جغدست در گوشش نوای عندلیب

هر که صائب آشنا گردد به گفت و گوی ما

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۱۷۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۲۰۷

نظرات

user_image
محسن شفیعی
۱۳۹۵/۰۱/۲۴ - ۱۳:۵۲:۱۶
در بیت سوم مصراع اولمی پرد چشم حباب مالطفا تصحیح کنید