
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۰۰۲
۱
محبت حسن را سرگرم در بیداد می سازد
دل چون موم را سنگین تر از فولاد می سازد
۲
به صد امید دل دادم به دست او، ندانستم
که مصحف راز شوخی طفل کاغذ باد می سازد
۳
به آب زندگی شوید غبار از خویش، تردستی
که دیوار یتیمی را چو خضرآباد می سازد
۴
مشو ای دشمن جانها زحال کشتگان غافل
که گل از خنده روح بلبلان را شاد می سازد
۵
نگردد مرغ زیرک از کمینگاه بلاغافل
به خواب از خود مرا غافل کجا صیاد می سازد؟
۶
شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
ترا چون گل خموشی و مرا فریاد می سازد
۷
پس از کشتن مرا بردار از خاک ای سبک جولان
که گرد دامن این ویرانه را آباد می سازد
۸
نباشد چون بخیل از بخل خود بیش از کرم ممنون؟
که در هر رد سایل بنده ای آزاد می سازد
تصاویر و صوت

نظرات