صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۰۱۲

۱

لبش از خنده دندان نما جان تازه می سازد

شراب صبح جان می پرستان تازه می سازد

۲

اگرچه صفحه روی تو از خط کافرستان شد

همان صبح بناگوش تو ایمان تازه می سازد

۳

نظر سیراب می گردد چو یاقوت از تماشایش

سفالی را که آن خط چوریحان تازه می سازد

۴

غبار خاطر من بیش می گردد زتردستان

زمین تشنه را هر چند باران تازه می سازد

۵

نسیم صبح پیغام که می آرد به این گلشن؟

که از هر غنچه شاخ گل گریبان تازه می سازد

۶

دل آزاده ما هم زبرگ عیش می بالد

لباس سرو را گر نوبهاران تازه می سازد

۷

مدار امید آسایش برون نارفته از عالم

نفس غواص در بیرون عمان تازه می سازد

۸

فریب مردمی صائب مخور از چشم پرکارش

که از بهر شکستن عهد و پیمان تازه می سازد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۳۵

نظرات