
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۰۳۴
۱
زدین ناقصم از سبحه استغفار برخیزد
زننگ کفر من مو بر تن زنار برخیزد
۲
بگیر از آتش سوزنده تعلیم سبکروحی
که با آن سرکشی در پیش پای خار برخیزد
۳
به خود چون مار می پیچم زرشک زلف، کی باشد
که این ابر سیه زان دامن گلزار برخیزد؟
۴
اگر وصف سرزلف تو در طومار بنویسم
چو شمع کشته دودم از سر طومار برخیزد
۵
چنین کافتادم از طاق دل نشو و نما، مشکل
که مو از پیکرم چون کاه از دیوار برخیزد
۶
عبث صیقل عرق می ریزد از بهر جلای من
عجب دارم که از آیینه ام زنگار برخیزد
۷
پی طرف کلاهش لاله دارد نعل در آتش
زخواب ناز گل از شوق آن دستار برخیزد
۸
زطرز تازه صائب داغ داری نکته سنجان را
عجب دارم کز آمل چون تو خوش گفتار برخیزد
تصاویر و صوت


نظرات
ناشناس