صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۲۰۴

۱

از ان گلشن دل گستاخ من گل چیده می آید

که چشم باغبان آنجا زخود پوشیده می آید

۲

دل از گستاخی من جمع کن کز شرم رسوایی

نگاه از چشم من بیرون چو مو از دیده می آید

۳

چرا آزاده در وحشت سرایی لنگر اندازد

که سرو از خاک بیرون ساق بر مالیده می آید

۴

کنار بحر کشتی را کمینگاه خطر باشد

از ان دایم نفس از دل به لب لرزیده می آید

۵

عزیز مصر غربت باد دستی می تواند شد

که چون یوسف ز کنعان پیرهن بخشیده می آید

۶

مگر در آتش افکنده است مکتوب مرا جانان؟

که مرغ نامه بر چون موی آتش دیده می آید

۷

نه آسان است بیرون آمدن از وادی غفلت

که خون از چشم رهرو زین ره خوابیده می آید

۸

به مویی می توان صد کوه را برداشتن صائب

زدل تا بر زبان یک نکته سنجیده می آید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۲۲

نظرات