
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۲۰۹
۱
نه بیدردی است گر اشکم به چشم تر نمیآید
مرا از سیرچشمی در نظر گوهر نمیآید
۲
به چشم پاک کرد آیینه تسخیر آن پریرو را
چنین فتح نمایانی ز اسکندر نمیآید
۳
نماند از سردمهریهای دوران در جگر آهم
درختی را که سرما سوخت دودش برنمیآید
۴
چنین کز عالم آب آمد آن سرو روان بیرون
نهال طوبی از سرچشمه کوثر نمیآید
۵
اگر اهل دلی بر تیرهبختی صبر کن صائب
که داغ کعبه از زیر سیاهی بر نمیآید
تصاویر و صوت


نظرات