
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۲۱
۱
نرگس از دور به آن چشم نگاهی دارد
وقت گل خوش که عجب طرف کلاهی دارد
۲
سر سودازدگان را سبک از جای مگیر
کاین کدو چون خم می پشت و پناهی دارد
۳
دست ارباب دعا را مکن از دولت دور
کاین چراغی است که از دست پناهی دارد
۴
برق تازان به صف خرمن ما می آید
هر که در سینه گمان شعله آهی دارد
۵
صید بیمار گرفتن ز جوانمردی نیست
ور نه بر چشم تو دل حق نگاهی دارد
۶
تار و پود نفس ما ز نظام افتاده است
داغ شمعیم که سر رشته آهی دارد
۷
کعبه هر چند که در مد نظر افتاده است
هر که را می نگری چشم به راهی دارد
۸
صائب از چشم سخنساز ندارد ذوقی
گرد آن چشم که رم کرده نگاهی دارد
تصاویر و صوت


نظرات