
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۴۳
۱
کعبه از کوی تو لبیکزنان میگذرد
زمزم از خاک درت اشکفشان میگذرد
۲
با همه تار تعلق که در او پیچیده است
شمع در نیمنفس از سر جان میگذرد
۳
اگر این است فلک، روز و شب عشرت ما
در شب جمعه و روز رمضان میگذرد
۴
قصه خنجر الماس مگویید به ما
که در اینجا سخن از تیغ زبان میگذرد
۵
غیرت از مدعیان خون مرا خواهد خواست
باغبان کی ز سر جرم خزان میگذرد؟
تصاویر و صوت


نظرات