
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۴۲۰
۱
چشم عاشق پی جانان به پریدن نرسد
دل صیاد به آهو به تپیدن نرسد
۲
اختر عاشق و امید ترقی، هیهات
دانه سوخته هرگز به دمیدن نرسد
۳
بهر گلگونه ربایند ز هم حورانش
کشته تیغ ترا خون به چکیدن نرسد
۴
ما قدم بر قدم جاذبه دل داریم
خبر قافله ما به شنیدن نرسد
۵
به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش
که گل و میوه این باغ به چیدن نرسد
۶
قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند
به من خسته به جز چشم پریدن نرسد
۷
پرده صبح امیدست شب نومیدی
تا نسوزد نفس اینجا به کشیدن نرسد
۸
دورتر می شود از قطع مسافت راهش
رهنوردی که به منزل به رمیدن نرسد
۹
تو ز لعل لب خود، کام مکیدن بردار
که به ما جز لب خمیازه مکیدن نرسد
۱۰
در حریمی که من از درد کشانم صائب
بحر را دعوی پیمانه کشیدن نرسد
تصاویر و صوت

نظرات