صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۴۹۱

۱

تا به تعظیم نهال تو ز جا برجستند

سروها یکقلم از پای دگر ننشستند

۲

از تماشای تو نظارگیان راست دو عید

تا دو ابروی هلال تو به هم پیوستند

۳

مزن ای شانه به هم زلف دلاویزش را

که درین سلسله بسیار عزیزان هستند

۴

می توان کرد عمارت چو شود کعبه خراب

وای بر سنگدلانی که دلی را خستند

۵

چه خیال است که در روز جزا سبز شوند؟

دانه هایی که درین شوره زمین پا بستند

۶

وقت آن صافدلان خوش که ز لبهای خموش

پیش یأجوج سخن سد خموشی بستند

۷

می برم رشک درین بزم بر آن مشت سپند

که به یک ناله جانسوز ز آتش جستند

۸

از گدازند درین دایره ایمن صائب

چون مه آنان که لب نان فلک نشکستند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۲۸

نظرات