صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۶

۱

چشم می‌پوشی ازان رخسارِ جان‌پرور چرا؟

می‌کنی آیینه را پنهان ز روشنگر چرا

۲

غیرتی کن چون گهر جیبِ صدف را چاک کن

می‌خوری سیلی درین دریای بی لنگر چرا

۳

خردهٔ جان می‌جهد از سنگ بیرون چون شرار

می‌زنی چندین گره بر روی یکدیگر چرا

۴

صیقلی کن سینهٔ خود را به آهِ آتشین

می‌کنی دریوزهٔ نور از مه و اختر چرا

۵

پاره‌کن زنّارِ جوهر از میانِ خویشتن

خونِ مردم می‌خوری ای تیغِ بدگوهر چرا

۶

نیست جای پَر‌فشانی چار‌دیوارِ قفس

مانده‌ای در تنگنای طارمِ اخضر چرا

۷

بر سپندِ شوخ، مجمر تنگنای دوزخ است

بر نمی‌آیی چو بوی عود ازین مجمر چرا

۸

می‌توانی شد چراغِ خلوتِ روحانیان

می‌کنی ضبطِ نفس در زیرِ خاکستر چرا

۹

آفتابِ دولتِ بیدار بر بالینِ توست

می‌شوی با خواب ای بی‌درد همبستر چرا

۱۰

نیستی صائب حریفِ تلخیِ ایامِ هجر

جان نمی‌سازی نثارِ صحبتِ شکّر چرا؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۴۵
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۸۲
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۱۹۸

نظرات