
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۶۰۱
۱
راه مقصود طی از آبله پا نشود
گره از رشته به دندان گهر وا نشود
۲
محفل آرای سخن را طرفی در کارست
طوطی از آینه بی واسطه گویا نشود
۳
عشرت روی زمین در گره دلتنگی است
غنچه تا سر به گریبان نکشد وا نشود
۴
می رسند اهل سخن از قلم آخر به نوال
خار این نخل محل است که خرما نشود
۵
رهرو بادیه عشق و تأمل، هیهات
سیل هرگز گره سینه صحرا نشود
۶
پاک گردید ز داغ کلف آیینه ماه
صفحه سینه ما نیست مصفا نشود
۷
دل از اندیشه فردای قیامت خون است
صحبت خلق همان به که مثنی نشود
۸
جوهر آینه شد موج شکستن صائب
هیچ غماز ندیدیم که رسوا نشود
تصاویر و صوت

نظرات