صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۶۰۳

۱

چهره شوخ به یک رنگ مصور نشود

عکس روی تو در آیینه مکرر نشود

۲

چهره تا از عرق شرم و حیا سیراب است

حسن محتاج به پیرایه دیگر نشود

۳

اثر صحبت روشن گهران اکسیرست

موم در بحر محال است که عنبر نشود

۴

هر تنک مایه که گیرد سخن از مردم یاد

همچو طوطی خجل از حرف مکرر نشود

۵

عمر را قامت خم باز ندارد ز شتاب

تیر را بال و پر از بحر کمان تر نشود

۶

می رسد مزد خموشان ز نهانخانه غیب

دهن غنچه محال است که پر زر نشود

۷

دل بیطاقت ما صبر ندارد، ورنه

موجه ای نیست درین بحر که لنگر نشود

۸

رفتن و آمدن مردم آزاده یکی است

این سپندی است که بار دل مجمر نشود

۹

رهزن از راه محال است نهد پای به راه

طینت کج قلمان راست به مسطر نشود

۱۰

گره گوشه ابروی بخیلان به ازوست

چون گهر هرکه ز آبش دهنی تر نشود

۱۱

به که برگرد دل خویش بگردد صائب

سفر کعبه کسی را که میسر نشود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۴۵
دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۸۱

نظرات